گفتم و گفتی
ابرها به آسمان تکیه می کنند ، درختان به زمین و انسانها به مهربانی یکدیگر . . .

امیدوارم لحظات خوبی در این وب سایت داشته باشید .....

گفتم و گفتی
نویسنده : مصطفی تاریخ : پنج شنبه 5 مهر 1390

گفتم به می عشقت کردی تو گرفتارم

 

گفتی تو شدی شیدا اما ز تو بیزارم

گفتم که سپردم دل بر زلف تو میدانی؟

گفتی که خمش بنشین هرگز نشوی یارم

گفتم ز دو عالم من داغ تو به دل دارم

گفتی برو از پیشم دیگر مکن آزارم

گفتم چه به سر داری بردار از آن پرده

گفتی نشوی محرم پنهان کنم اسرارم

گفتم به که گویم من غم های درونم را

گفتی که برو با تو هرگز نبود کارم

گفتم ز کوی تو امید کرم دارم

گفتی که نبینی آن بر جان تو رحم آرم

گفتم که نگاهم کن شاید که شوم آرام

گفتی برو ای عاشق نفرت ز تو من دارم

 



نظرات شما عزیزان:

helix
ساعت1:13---24 آبان 1390
بازم درود
رنگ این فونت باعث شده متن اصلا واضح و خوانا نباشه
اگه ممکنه عوضش کنین


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: عاشقانه، شعر عاشقانه، ،


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.




تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به بوسه یعنی.... مي باشد.